برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان افسانه pdf از فریـده نجفی لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فریـده نجفی مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان افسانه
پدرو مادر افسانه از هم جدا شـده اند و هر دو از دواج کرده اند مادرش زنی است که بعد از جداشـدنش
از پدر افسانه چندین بار دیگر ازدواج کرده است محبوبی همسر فعلی که مردی هوس باز است
خـواهر زاده ای به اسم کـامبیز دارد که مادر افسانه اصراردارد افسانه با او ازدواج کند
فسانه به او پاسخ مثبت مـیـدهد و با هم نامزد مـیشوند اما …
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان ضربه نهایی
قسمت اول رمان افسانه
پشتـه پشتـه ابر سیاه، شـهر را در تیرگی و خاموشی فرو مـیبرد هوا سرد بود و زمـینها گل الود و لغزنده سوز سردی از
شکـاف باریک درها به درون مـیخزیـد افسانه ٔ شال پشمـی را بر دوش انداخت و به کنار پنجره رفت هنوز تک تکی
دانه های باران به شیشـه مـیخـورد همانجا ایستاد و نگـاه را به منظرهَ حزن الود آنسوی پنجره سپرد برج خاکستری
کیلیسا در پس پرده ٔ غلیظی از مآهعا، خـوابهای آشفتـه ٔ دوران کودکی را به یادش مـی آورد سر را به شیشـه سرد و
یخزده چسباند دلش بیقرار بود نامه را در دست فشرد :» بایـد امروز پستش کنم!« اندریا را دیـد که چون همـیشـه، آرام
و سبکبال در جهت محوطه حیاط پشتی خانه پیش مـی آیـد فرزند خردسال خـود را در آغوش کشیـد و بوسهای بر
بناگوش نرمش زد : » ارس جان، االن خاله اندریا مـیرسد تـو چند لحظه پیش او بمان تا مامان سر خیابان برود و
برگردد!«
طفل، آرام از آغوشش بیرون خزیـد و مشغول بازی با خرس کوکی خـود شـد خیابان خیس و خالی از تردد بود نگـاهی
به دو طرف انداخت و در جهت شمال به راه افتاد هنوز چند قدمـی پیش نرفتـه بود که اتـوموبیلی….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید