برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان لالایی زیر زمـین pdf از هاجر عبدالله نیا با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان هاجر عبدالله نیا مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان لالایی زیر زمـین
دندون هامو رو به هم فشار داده بودم و به روبه روم زل زده بودم
تـوی ذهنم دنبال گناهایی بودم که با انجام دادنش وضعم شـده
بود این …منتظر بودم ازدادگـاه بیان بیرون مدتی طول نکشیـدکه
متـوجه شـدم مامانم داره مـیاد سمتم با حال پریشون چندقدمـی به
سمتش برداشتم.دلم مـی خـواست بازم بگـه نشـد ،ولی افسوس
که همـیشـه واقعیت تلخ
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان وارون
قسمت اول رمان لالایی زیر زمـین
من- چی شـد؟!
مامانم- هیچی از دست اون بابای دیونت راحت شـدم،طالقم رو گرفتم . انگـارآب داغی رو روی سرم
ریختن .چشمام رو بستم
ومتـوجه شـدم بی اینکه به من تـوجه کنه از کنارم رفت . نرفتم دنبالش منتظربابام هم نشـدم وبه سمت
ماشینم رفتم وسوار شـدم و
حرکت کردم .بغضم ترکیـد قطره های اشک دونه دونه و آروم آروم روی صورتم مـیریخت نمـیتـونستم
جلوی اشکـام رو بگیرم
خیلی وقت بود منتظر این بودم تا یه دل سیر اشک بریزم .مشت کرده بودم و با یاداوری هر خاطر
ضربه ایی به فرمون ماشین
مـیزدم .ضربه ایی بخاطر اینکه دیگـه کنار هم نمـیتـوستیم باشیم .ضربه ایی بخاطر بی تـوجهی مامان
،ضربه ایی بخاطر مشغله
کـاری بابا.
همـینجور تـوی حس بودم که گوشیم زنگ خـورد.
روی صفحه رو نگـاه کردم ارسالن بود نفسم رو با صدا دادم بیرون و گلوم رو با تک سرفه ایی صاف
کردم گوشی رو برداشتم
و جواب دادم
من-بگو…
ارسالن – نمـیای شرکت ؟ً!
من-حوصله ندارم خـودت یه جور راست و ریستش کن…
ارسالن-پس بالخره طالق گرفتن !شب مـیام پیشت روانی؟؟؟
من- باشـه…
گوشی رو قطع کردم .وبعد ازگذشتن مدت نسبتا طوالنی رسیـدم خـونه . بدون عوض کردن لباسام
مستقـیم رفتم اتاقم و
خـودموانداختم روی تخت . نمـیتـو نستم تا شب منتظر بمونم..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید