برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان قایق کـاغذی pdf از Senora noche با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان Senora noche مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان قایق کـاغذی
با نور شـدیـد آفتاب کھ باعث شـده بود حسابی گرمم بشھ بیـدار شـدم
خیلی حرصم گرفتھ بود داشتم با خـودم غرغر مـیکردم بھ این شانس بی نظیرم
کھ یھ دست خـورد تـو صورتم
مثل جن زده ھا ترسیـدم و کنارمو دیـدم غزل بود کھ تـو اوج گرما ریلکس خـوابیـده بود
حرصم دوبرابر شـد کولرو خاموش کرده بود رفتھ بود زیر پتـو آخھ آدم انقد سرمایی
از اینکھ خـوابو زھرم کرده بود خیلی کفری بودم
رمان پیشنهادی:دانلود رمان اربابی در ایران قدیم مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان قایق کـاغذی
یھ نگـاه ب کنارم انداختم و چشمم بھ پارچ آب روی مـیز خـورد یھ لبخند خبیث زدم خـوش بود
پارچ آب و تـو یھ حرکت روش خالی کردم
فقط مـیتـونم بگم خـواست خدا بود تـو خـواب سکتھ نکرد
انگـار آنتن ھای مغزش فعال نشـده بود
گیج مـیزد ھمـیشھ ھمـینطوری بود تا یھ دقـیقھ بد بیـدار شـدنش نمـیفھمـیـد چی ب چیھ
تا قبل اینکھ بیفتھ ب جون موھام
فرار کردم سمت اتاق خـواھرم درو قفل کردم
از پشت در صدای جیغ جیغاشو مـیشنیـدم
غزل_مـیکشمتتتتت دختررره ی نفھمممم اخھ جزه جیگر گرفت
سکتھ مـیکردم کھ بی غزل مـیشـدی اگھ شیرمو حلالت نمـیکنم آوینا
اصلا عاقت مـیکنم دختره ی خیره سرررر
اون غر مـیزد من مـیخندیـدم
عادتش شـده بود مثل پیرزنا غر بزنھ
با ھمھ اینا من عاشقش بودم
از بچگی باھم بزرگ شـده بودبزنھ
بعد از اینکھ آوا خـواھر نازنینم تنھامون گذاشت
فقط غزل مونده بود برام
تنھا مونسم شـده بود
البتھ مادر پدرمم بودن
ولی مادرم دچار افسردگی شـدیـدی شـده بود وبرای
درمان بھ آلمان رفتھ بستری بود پدرمم کنارش بود بود
امسال کنکور داده بودم
جوری خـونده بودم برا رتبھ زیر
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید